نشانه هاي وابستگي عاطفي و راه رهايي از آن
از نشانه هاي عمده وابستگي، نداشتن احساس ارزشمندي است. در وابستگي، ارزش، لياقت و شايستگي فرد وابسته را ديگران تعيين و تاييد مي کنند. يعني فرد در صورت از دست دادن آن عامل يا آن رابطه، و عدم تاييد، تحسين و تصديق از سوي مقابل، احساس ناتواني، حقارت و عدم ارزشمندي مي کند. اين فرد، چون توانمندي هاي خود را نشناخته و آن ها را باور ندارد گمان مي کند بدون حضور ديگران نمي تواند به خواسته هاي خود برسد.
وابستگي عاطفي چيست؟
ترس و ناامني:
از ديگر نشانه ها ترس و ناامني است. در يک رابطه عاطفي حقيقي تنش و ترس وجود ندارد، اما يک فرد وابسته هميشه در ترس و وحشت به سر مي برد که مبادا منبع عشق اش را از دست بدهد. حسادت، کنترل افراطي و محدود کردن آزادي نيز از ديگر نشانه هاي وابستگي هستند که زندگي را هم براي خود شخص و هم فردي که منبع وابستگي است سخت و دشوار مي کند. وابستگي يک رابطه عاطفي را به ناکامي مي کشاند، زيرا انسان وابسته همواره فرد مقابل را وادار مي کند به خاطر او، افکار و عقايد و نوع زندگي خودش را عوض کرده و به طور کلي طبق نظر او زندگي کند. مسلما چنين فردي هرگز نمي تواند عشق خود را همان طور که هست بپذيرد و او را دوست داشته باشد. فرد وابسته به ديگران تکيه کرده و از توانايي فکر و انديشه خود استفاده نمي کند. او بدون فکر در تمامي امور زندگي از ديگران تقليد کرده و از آن ها فرمانبرداري مي کند.
وابستگي عاطفي
راه رهايي از وابستگي عاطفي
رهايي از وابستگي عاطفي
در نهايت در زندگي فرد به جايي مي رسد که احساس مي کند وابستگي تمامي زندگي اش را تحت تاثير قرار داده است و بايد براي حفظ عزت نفس خويش اقدامي جهت رهايي از بند وابستگي عاطفي انجام دهد انجام برخي امور مي تواند ياريگر فرد در اين امر باشد:
بيان احساسات منفي و مثبت:
حاصل از دست دادن منبع وابستگي يکي از راه هاي است که فرد از آن طريق قادر خواهد بود احساسات خود را بشناسد و جهت از بين بردن وابستگي عاطفي اقدام کند يکي از دلايلي که افراد به ديگران وابسته مي شوند آگاهي نداشتن بر احساسات و هيجانات منفي است که درونشان در حال شکل گيري است.
بالا بردن عزت نفس:
آموختن روش هاي تقويت عزت نفس کمک فراواني جهت رهايي از وابستگي هاي عاطفي به افراد مي کند. فعاليت هاي اجتماعي گسترده:همانطور که گفته شد يکي از علل وابستگي ترس از تنهايي و طرد شدن است زماني که فرد احساس کند در اطرافش دوستان و آشنايان زيادي هست که در مواقع بحران عاطفي در کنارش هستند مسلماَ راحت تر مي تواند از بند وابستگي عاطفي رها شود و يا اينکه تمامي سرمايه گذاري عاطفي اش را بر روي يک شخص واحد نمي کند که بدون وي قادر به زندگي نباشد. در واقع همه سرمايه عاطفي اش را يک جا قرار نداده که با رفتن يک فرد نابود شود و آزادي فرد مقابل اش را هم سلب نمايد.
آموختن نه گفتن و آموختن مهارت هاي جرات مندي:
آموختن نه گفتن يکي ديگر از راه هايي است که افراد را از وابستگي مي رهاند و به وي جرات مي دهد که به برخي رابطه ها و درخواست ها نه بگويد که همه اين مهارت ها در سايه افزايش اعتماد به نفس شکل مي گيرد. مراجعه به روانشناس جهت ريشه يابي و حل مشکل :و تغيير رفتارو نگرش فرد وابسته، جلسات درماني به فرد کمک مي کند به ريشه وابستگي هاي خود پي برده و آگاهانه در جهت رفع آن بکوشد نبايد ناديده گرفت که رفع وابستگي عاطفي به سادگي امکانپذير نيست، زيرا وابستگي ناکامي، نگراني و اضطراب به همراه دارد و رها شدن از اين احساسات ناخوشايند گاهي به تنهايي امکان پذير نمي باشد.
وابستگي عاطفي امري است غريزي که از دوران نوزادي همراه هر فردي است و اين احساسات از طريق نوازش هاي کودکانه، تماس پوستي، عاطفي و رابطه چشمي از والدين به فرزندان منتقل و وابستگي عاطفي را شکل مي دهد. در واقع وابستگي عاطفي تا حدي که آسيب زا نباشد در زندگي همه افراد لازم و ضروري به نظر مي رسد. تا زماني که رابطه عاطفي امنيت را براي اعضاي خانواده و يا دوستان و. فراهم و در عين حال به شخص مقابل صدمه وارد نکند بسيار مطلوب است، اما وابستگي عاطفي زماني نامطلوب و خطرناک است که روي عملکرد افراد تاثير منفي گذاشته و استقلال و و خلاقيت وي را سلب کند و طرف مقابل را در تنگنا قرار دهد.
وابستگي عاطفي
راه رهايي از وابستگي عاطفي
در واقع وابستگي عاطفي با احساس خشم، ترديد نسبت به خود، ترس از طرد شدن، ترس از تنهايي، حس عدم امنيت، شرم و حقارت همراه است. کسي که از وابستگي عاطفي رنج مي برد فقط براي ديگران زندگي مي کند، خودش را ناديده مي گيرد و هر کاري مي کند که مورد پسند فرد ديگر باشد. وابستگي نشان دهنده، عدم عزت نفس است و منجر به پايين آوردن ارزش خود، ترس از تنهايي و ناديده گرفتن نياز هاي خود مي شود. وابستگي نوعي نياز عاطفي و رواني به فرد ديگري است که بدون وجود او فرد وابسته، در زندگي اش دچار مشکل مي شود. در واقع فرد وابسته از آن جهت به ديگران وابسته مي شود که گمان مي کند بدون حضور ديگري نمي تواند تعادل رواني داشته باشد، وابستگي تمام زندگي فرد را تحت الشعاع قرار مي دهد و مانع هويت يابي اش مي شود.
به طريقي که تمامي زندگي فرد منوط به حضور شخص ديگر بوده و از دست دادن اش سبب برهم خوردن تعادل رواني شده و تمامي کار هاي روزانه وي را دچار اختلال مي کند از دست دادن منبع وابستگي به منزله فروپاشي دروني شخص وابسته است و در نهايت منجر به افسردگي، انزوا و کناره گيري شخص مي شود. يکي از اختلا ل هايي که وابستگي ايجاد مي کند اين است که تصميم گيري هاي روزمره فرد را دچار اشکال مي کند و وي مدام به دنبال اين است که تصميماتش مورد تاييد قرار گيرد و کسي باشد که به وي اطمينان خاطر دهد کارش درست است.
درباره این سایت